دو.

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

سیه‌چشم رید بهم، به کل وجودم. ولی مهربون تنهام نذاشت. باهام اومد. دندون پر شده‌م درد میکرد. سوپ‌ درست کرد. ساعت دو شب.قسم خوردم هیییچی از حسم نگم.بعد چند سال دستش رو حس کردم. کاش دلیل حس کردن دست سیه‌چشم هرچیزی بود جز این. گفتم میشم اون م سابق. م چند ماه پیش، دستش رو دراز کرد و گفت قول بده، دستش رو گرفتم‌ و قول دادم.دیشب اما گفتم حسم بهش تغییر نخواهد کرد. تنها چیزی که تغییر میکنه رفتارم خواهد بود. دو....ادامه مطلب
ما را در سایت دو. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 29mordad بازدید : 30 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 11:51

امشب سی ساله شدم.توو این سی سال اولین شب تولدی بود که تنها بودم. و اولین شب تولدی بود که حالم خوب بود، خوب نه، عالی, خوش گذشت. سیه‌چشم آهنگ میفرستاد و من کیف میکردم. سیه‌چشم رو دوست داشتم، ماه‌ها پیش فهمیدم واقعا دوستش دارم. دو هفته پیش تنها شدیم، گفتم دوستت دارم، گفت نه... بار سنگینی از رو دوشم برداشته شد. باید حسم رو میگفتم، و گفتم.شب توو پارک قدم می‌زدیم، گفت: "تو که از همه چیز من خبر داری واقعا میخوای با من ازدواج کنی؟"بغض و اشک امانم‌ رو بریده بود. آه میکشیدم که اشک سرازیر نشه، چکه نکنه، پارک رو سیل نبره... با سر گفتم: "اوهوم"خنده‌ی زورکی‌ای کرد و گفت: "خب دیوونه ای دیگه"شب خیسی بود. در ا دو....ادامه مطلب
ما را در سایت دو. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 29mordad بازدید : 36 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 2:11

۲۹ مرداد. روز تولدم بود. بهترین روز تولدم.از دستشویی اومده بودم. همیشه یه بسته دستمال جیبی گوشه ی میز میذارم برای خشک کردن دستهام بعد با دست‌های تمیز شروع به ورق زدن کتاب‌ها میکنم. آب زیاد میخورم و دستشویی هم فراوان میرم.داشتم دست‌هام رو خشک میکردم. دختر سفید پوشی پشت در شیشه‌ای سالن مطالعه ظاهر شد. اهمیت ندادم. بار دوم که سر چرخوندم دیدمش، شناختمش. سیاهی چشم‌هاش از دور هم برق میزد. سیه‌چشم بود. سیه‌چشم خودم. با دست‌هایی پر اومده بود. روز تولدم بود. بهترین تولدم. سیه‌چشم کوچکم برای شاد کردنم این راه طولانی رو طی کرده بود. اون هم تنهایی. اون هم راهی که اولین بار بود میومد. دو هفته پیش اسم و آدر دو....ادامه مطلب
ما را در سایت دو. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 29mordad بازدید : 48 تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1396 ساعت: 2:11